
امیرخسرو دهلوی
قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - امیر خسرو نزد سلطان کیقباد رسید قصیدهٔ مدحیه را شاید درین ایام به وی تقدیم داشته باشد:
۱
منت ایزد را که شه بر تخت سلطانی نشست
در دماغ سلطنت باد سلیمانی نشست
۲
شه معزالدین و الدنیا که از دیوان غیب
نام او برنامهٔ دولت به عنوانی نشست
۳
کیقباد ، آن گوهر تاج کیان کز زخم تیغ
باج ایران بستد و برتخت تورانی نشست
۴
چون به تخت سلطنت بنشستی از حکم ازل
تا ابد بنشین که آنجا هم تو میدانی نشست
۵
زان کمرهای مرصع کز تو بر بستند خلق
هر بزرگی تا کمر در گوهر کانی نشست
۶
ابر صد بار آبروی خویش را بر خاک ریخت
پیش ابر دست تو کاندر در افشانی نشست
۷
بر در قصر چو فردوس تو رضوان بهشت
شاخ طوبی را عصا کرد و به دربانی نشست
۸
دید قصر شاه را با برج جوزا هم کمر
بنده خسرو چون عطارد در ثنا خوانی نشست
نظرات