
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱
۱
ابر میبارد و من میشوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا؟
۲
ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
من جدا گریهکنان، ابر جدا، یار جدا
۳
سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز
بلبل رویسیه مانده ز گلزار جدا
۴
ای مرا در ته هر موی به زلفت بندی
چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا
۵
دیده از بهر تو خونبار شد ای مردم چشم
مردمی کن مشو از دیدهٔ خونبار جدا
۶
نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این
مانده چون دیده از آن نعمت دیدار جدا
۷
دیده صد رخنه شد از بهر تو، خاکی ز رهت
زود برگیر و بکن رخنهٔ دیوار جدا
۸
میدهم جان مرو از من، وگرت باور نیست
پیش از آن خواهی، بستان و نگهدار جدا
۹
حسن تو دیر نپاید چو ز خسرو رفتی
گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا
تصاویر و صوت

نظرات
کسرا
آریو
علی
علی
کافه چی
امین
ناشناس
کیوان
Ali
سروش
مهرداد
منتقد
منتقد
مسعود maskhaz@gmail.com
Ben Omar
بی سواد
ترانه
ساغر
پاسخ به دوستانی که درباره ی بیت دوم نظر دادند، به نظر من همین صورت نوشته شده کاملا صحیحه و همایون هم درست خوانده. منظور این بوده که ابر و باران هم دارن با هم وداع میکنن هنگام باریدن باران (چون باران از ابر جدا میشه) درست مثل که من و یار که داریم همان وقت وداع میکنیم. ابر و باران و من و یار، همه در حال وداع هستن. یه جور تشبیه استفاده شده.
پوریا
خسرو
مسعود maskhaz@gmail.com
فرهاد
حسین،۱
فرهاد
علیرضا
حمیدرضا
nabavar
گمنام-
گمنام-
حمید میرزاخانی
فرهاد
Sp
m.s
شاهین
علی ویرگول
شهرام میرزایی
مهدی
گروه کسا
علی فرجی
فاریان
حسین یوسف زاده
Ben Omar
Sahra Mir