
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۰۰۵
۱
خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود
مژه هر زمان اشک پالای بود
۲
بیا، ای جهان، بر سر من بگرد
که این سر شبی زیر آن پای بود
۳
تنم بر در دوست پامال گشت
چه تدبیر چون خاک آن جای بود؟
۴
شب دوش هم بد نبود از خیال
اگر چه دراز و غم افزای بود
۵
زمی های دوشینه مستم هنوز
میی کز دو چشم جگرزای بود
۶
بگویم چه خوش داشت وقت مرا
سرودی که از ناله و وای بود
۷
بکش زارم،ای عشق، کان دل نماند
که صبر مرا کارفرمای بود
۸
بیفتاد چندین دل خلق دی
که شانه تراگیسوافزای بود
۹
یکی کار زان لب دریغم مدار
که تا بود خسرو شکرخای بود
نظرات