امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۰۰۷

۱

دو چشمت که تیر بلا می زند

چنان تیر بهر چرا می زند؟

۲

کمان جانب دیگری می کشد

ولی تیر بر جان ما می زند

۳

زهی دیده کز شوخی و چابکی

کجا می نماید، کجا می زند؟

۴

دو زلف تو از پشتی روی او

شب تیره را در قفا می زند

۵

به هنگام رفتار بالای تو

تگ کبک را زاغ پا می زند

۶

چو بوی ترا در چمن می برد

نسیم بهار از صبا می زند

۷

نوا می زند بلبل از راه عشق

ولی راه این بینوا می زند

۸

مریز آب خسرو همین غم بس است

که آتش درین مبتلا می زند

تصاویر و صوت

نظرات