امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۰۱۶

۱

بیا ساقی و می در ده که گل در بوستان آمد

زجام لاله بلبل مست گشت و در فغان آمد

۲

شرابی خورد غنچه از هوای ابر در پرده

صبا ناگه لبش بوسید و بویش در دهان آمد

۳

میان غنچه و گل از پی زر بود اشکالی

گشاد آن عقده مشکل، صبا چون در میان آمد

۴

نفیر بلبلان نگذاشت خوردن چشم نرگس را

شبی گر خواب اندر دیده آن ناتوان آمد

۵

اگر چه سرو را بادی ست در سر هم به پیش گل

قیامی می کند کآزادگی را این نشان آمد

۶

اگر چه بوستان بر رو زمانی خوب شد از گل

به روی خوش به روی خویش آخر چون توان آمد

۷

الا، ای ماه خرگاهی که ماندی در پس پرده

برون آی و تماشا کن که گل در بوستان آمد

۸

گلستانی ست خاک آستانت از رخ خوبان

که مرغ آن گلستان خسرو سحرالبیان مد

تصاویر و صوت

نظرات