امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۰۳۰

۱

عشاق دل غمزده را شاد نخواهند

خوبان تن ویران شده آباد نخواهند

۲

آنان که به سر رشته زلفی برسیدند

گردن ز چنان سلسله آزاد نخواهند

۳

قومی که حق صحبت مجبوب شناسند

در جور بمیرند و ز کس داد نخواهند

۴

گویند «چرا سوی گل و مل نگرانی »؟

این بی غمی است از من ناشاد نخواهند

۵

در دام تو مردیم، و به روی تو نگفتیم

کازادی گنجشک ز صیاد نخواهند

۶

از باد همین بوی تو آید که برد جان

آن گل که چو رویت بود از باد نخواهند

۷

خسرو، ز دل خویش مجو حرف سلامت

کاین قصه شیرینست ز فرهاد نخواهند

تصاویر و صوت

نظرات