امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۰۳۵

۱

آن مست ناز جان جهان که می رود

وان گل به دست سرو روان که می رود

۲

بنگر که با دلی که کشانی همی برد

تا بهر خاطر نگران که می رود

۳

زین سوی منگرید که کشته از آن کیست؟

زان سو نگه کنید که جان که می رود

۴

جانا، دلم مبین که چو چاوش در فغانست

این بین که در رکاب و عنان که می رود

۵

دی جان همی سپردم و او بود بر سرم

امروز یاد تاج سران که می رود

۶

از خواب جسته ای که مرا بوسه زد کسی

باری نه جایز است گمان که می رود

۷

دور از دهان من لب تست آنک شکر است

بنگر که این شکر به دهان که می رود

۸

گفتی که بنده شو، بکنم من هزار شکر

دانم که این سخن به زبان که می رود

۹

گفتی که من جفا نکنم، گر نمی کنی

هر روز پیش شاه فغان که می رود

۱۰

خسرو که می کشد ز تو دامن، به حیرتم

کز بهر زیستن به امان که می رود

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۱۷۸

نظرات