
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۰۳۹
۱
تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آید؟
از گاز بر آن لبها آزار چه خوب آید؟
۲
جانان چو دهد فرمان در کشتن مشتاقان
پیش نظرش رفتن بر دار چه خوب آید؟
۳
می سوزم و می گردم گرد سر شمع خود
رقاصی پروانه بر نار، چه خوب آید؟
۴
هم بار جفا بردم، هم جام جفا خوردم
اینکار که من کردم، از یار چه خوب آید؟
۵
آن روز که جان بدهم در حسرت پابوسش
بر خاک من آن بت را رفتار چه خوب آید؟
۶
روزی که پس از عمری شب روز کند با من
شب تا به سحر پیشش گفتار چه خوب آید؟
۷
من خود بکشم خود را از دست غمش، لیکن
یارب که هم از دستش این کار چه خوب آید؟
۸
چون پیش بتان زاهد تسبیح گسل گردد
از رشته تسبیحش زنار چه خوب آید؟
۹
چون دوست کند بر جان دعوی خداوندی
در بندگی از خسرو اقرار چه خوب آید؟
تصاویر و صوت

نظرات