
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۰۵۴
۱
گذشت مجلس عیش و خمار می نرود
بماند در دلم، این یادگار می نرود
۲
شبی خراب شدم، نی ز می، ز ساقی خویش
برفت آن شب و از سر خمار می نرود
۳
چه وقت بود که آمد که هیچم از خاطر
طریق آمدن آن سوار می نرود
۴
چرا نمردم در زیر پای گلگونش
هنوز از دلم این خارخار می نرود
۵
همان زمان که برون شد، رقیب را گفتم
که رفتنی دگر است، آن نگار می نرود
۶
جفای ساقی ما را خبر که بیرون رفت
که کس ز مجلس ما هوشیار می نرود
۷
چنین بهاری و من هم به بوی او، چه کنم
که این هوس ز نسیم بهار می نرود
۸
ز گوش خسرو آن زخم چنگ و نای برفت
دلی ز سینه فغانهای زار می نرود
نظرات