امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۰۶۳

۱

چون گشادی دهان شکر خند

تنگ شکر شود گشاده ز بند

۲

در ببندی دو لب، دو عمر دهی

که دو جان می کنی به هم پیوند

۳

سوزم از دیدن لبت بنشست

کز نظر می کشم حلاوت قند

۴

چشم قصاب تو کشد هر روز

در دکان بلا حیوانی چند

۵

چشم بد دور درپذیر از من

که مرا سوزی از طفیل سپند

۶

پا مکش از سر من و بگذار

سایه زیر پای سرو بلند

۷

با غمت خسرو آنچنان خو کرد

که به شادی نمی شود خرسند

تصاویر و صوت

نظرات