
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۰۶۶
۱
اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد
سرش سبز بادا، بگو تا بگیرد
۲
نهانی مریز، ای پسر، خون عاشق
که روزی ترا آشکارا بگیرد
۳
لبش خورده خونم، گرش من بگیرم
همان هر دو لب یکدگر را بگیرد
۴
دو زلفت دو عقد است رأس و ذنب را
که خورشید را بی محابا بگیرد
۵
وزان عقد خورشید یابد رهایی
دگر خدمت شاه والا بگیرد
نظرات