
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۰۷۲
۱
مسلمانان، گرفتارم گرفتار
وزین جال دل افگارم گرفتار
۲
نظر بر نیکوان چندان نهادم
که شد ناگه دل زارم گرفتار
۳
چو خود کردم نظر در روی خوبان
بدین محنت سزاوارم گرفتار
۴
کمند گیسو افگنده ست و کرده
یکی خونریز عیارم گرفتار
۵
گسستن را ندارم طاقت ار چه
ز موی او به یک تارم گرفتار
۶
شبم را حال کی داند که هرگز
به روز من نشد یارم گرفتار
۷
برو از دیده خسرو که بادا
به آب چشم بیدارم گرفتار
تصاویر و صوت

نظرات