امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۰۷۳

۱

چنان چشمی ز رویم دور می دار

چنینم خسته و رنجور می دار

۲

همی کن باد رعنایی زیادت

چراغ عاشقان بی نور می دار

۳

برون شد پای مستوران ز دامن

تو دلها می بر و مستور می دار

۴

دلم را سوختی از دوری خویش

دلم می سوز و خود را دور می دار

۵

کسی کاحوال من بیند، دهد پند

که بر خود عقل را دستور می دار

۶

من از جان بشنوم پندتو، ای دوست

ولیکن عاشقم، معذور می دار

۷

نگارا، چون غلام تست خسرو

به چشم رحمتش منظور می دار

تصاویر و صوت

نظرات