
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۰۷۷
۱
ای شمع، رخ تو مطلع نور
زین حسن و جمال چشم بد دور
۲
با پرتو عارض تو خورشید
چون شمع در آفتاب بی نور
۳
رخسار تو در جهان فروزی
ماننده آفتاب مشهور
۴
از روی تو شام صبح گردد
وز زلف تو صبح شام دیجور
۵
انگیخته شام را ز خورشید
آمیخته مشک را ز کافور
۶
از دست غم تو در زمانه
یک خانه دل نماند معمور
۷
بر دار غمت حلال باشد
زو وصل تو گشته همچو منصور
۸
خاطر نرود به گلستانی
آن را که جمال تست منظور
۹
خسرو که همیشه بر در تست
از درگه خود مکن ورا دور
نظرات