
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۱
۱
چو بگشایی لب شکر شکن را
لبا لب در شکرگیری سخن را
۲
لبت گوید دلیری کن به بوسی
مرا زهره نباشد، صد چو من را
۳
به دل آتش زدی و می دمی دم
بخواهی سوخت جان ممتحن را
۴
شدی در بوستان روزی به گل گشت
نمودی روی خوبان چمن را
۵
دو دیده نیست نرگس را که بیند
از آن گه باز روی یاسمن را
۶
دلی از سنگ نبود چون دل تو
بت سنگین یغما و ختن را
۷
دل خسرو شکستی آه، گرمن
کنم آگاه شاه بت شکن را
تصاویر و صوت

نظرات