امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۱۰۲

۱

ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار

بوی نهفته زان صنم دلربا بیار

۲

مانا که یابم از دل گمگشته آگهی

یک تار مو ازان سر زلف دو تا بیار

۳

تعویذ عمر بایدم اندر شب فراق

یک نامه زان مسافر فرخ لقا بیار

۴

گفتی سلام آرم ازو، چشم بر رهست

یا خود میای تا نشنوم کشته، یا بیار

۵

تاکی ز بند بیهده گوشم گران بود

آخر همم ازو سخنی، ای صبا، بیار

۶

زان بوستان که میوه به اغیار می دهد

برگی به سوی فاخته بینوا بیار

۷

در غیرتم کزوست خدنگی به هر دلی

یک ره از آن یکی ز پی جان ما بیار

۸

جان مرا خرید خیالش به بندگی

این بنده ز آن اوست از آن بت رضا بیار

۹

زان جام لب که جرعه ز شاهان دریغ داشت

پروانه خرابی مشتی گدا بیار

۱۰

از جرعه گاه او قدری آبرو بخواه

بر دردهای کهنه خسرو دوا بیار

تصاویر و صوت

نظرات