
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۱۰۸
۱
رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر
مبند چشم عنایت نظر فراز مگیر
۲
ز دل گزیده شدم، زلف را بدو مگذار
منم غریب، تو سگ را رسن دراز مگیر
۳
اگر بگیرم زلفت، به سوی خویش مکش
ز دست من بردت شب، طریق باز مگیر
۴
بدزد لب، چو بگیرم به زیر دندانش
نواله ای به دهن آمده ست، باز مگیر
۵
تنم ز هجر دو تا شد، هنوز زخم مزن
مرا که چنگ شکستم برای ساز مگیر
۶
چو من بسوختم از غم مخای چندین لب
چو شمع پیش تو باشد، شکر به گاز مگیر
۷
ببرده ای دل خسرو، مگوی کی بردم؟
عنان ناز بکش، راه احتراز مگیر
نظرات