امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۱۰۹

۱

قمر برید ز من مهر و من خراب قمر

شبم دراز چو گیسوی نیمتاب قمر

۲

خرابه ها همه چون از قمر شود روشن

چراست تیره دل من، چو شد خراب قمر

۳

تمام شب قمر آسمان نمی خسپد

که چشم این قمر ما ببست خواب قمر

۴

کجا رسد مه گردون بدین قمر، باری

که نیست چشمه خورشیسدتر به آب قمر

۵

ز نور باشد هر قطره چشمه خورشید

چو خون چکد ز رخ همچو آفتاب قمر

۶

کنون دمیدن صبح از رخ قمر باشد

چو آفتاب نهان شد ز ماهتاب قمر

۷

گر آید و برود زودتر نه جای گله است

از آنکه نیست نهان، خسروا، شتاب قمر

تصاویر و صوت

نظرات