
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۱۱۱
۱
رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگار، خوش تر
چه بود؟ گلی که رویت ز دو صد بهار خوش تر
۲
چه روم به باغ و بوستان چو گلی به تو نماند
ز گلی که بی تو بینم به دو دیده خار خوش تر
۳
به یکی سخن که گویی بزید دوباره مرده
که ز آب زندگانی دو لبت دوبار خوش تر
۴
چه خوش است یک کرشمه ز برای مردن من
که اگر زیم به دیدن، یکی از هزار خوش تر
۵
چه کمان کشی دو چشمم به دو تیر چار کردن
که گر آید از تو گردی دو من و چهار، خوش تر
۶
منم و شبی و با دل همه شب حکایت او
که غم دراز گفتن به شبان تار خوش تر
۷
چه روم به خاک، جانم کند این سخن به حسرت
که براین تن زمینی ره آن سوار خوش تر
۸
غم هجر راست ذوقی که به وصف کس نیاید
تو اگر شراب خواری، ز میت خمار خوش تر
۹
چو غلام تست خسرو، زید و بمرد، فریاد
تو ازین دو گوی پیشت که کدام کار خوش تر؟
تصاویر و صوت

نظرات