
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۱۳۱
۱
شب زلف تو شد نشانه روز
در کن آن شب از کرانه روز
۲
طرفه خالی ست در میان رخت
شب که دیده ست در میانه روز
۳
روز و شب زان تست، زان خط و خال
دام شب کرده ای و دانه روز
۴
روی تو می کند جهان روشن
چه نهی بر جهان بهانه روز؟
۵
بنده تست آفتاب که هست
چشم روشن به چشم خانه روز
۶
زیر پای تو ریزم، ار یابم
گوهر مشرق از خزانه روز
۷
بار ده تا به دولتت بزنم
نوبت ملک پنجگانه روز
۸
بنده شد همچو خسروت خورشید
گر چه هست او شه یگانه روز
تصاویر و صوت

نظرات