امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۱۳۲

۱

باد نوروز آمد و درهای بستان کرده باز

گل جهانی را به روی خویش خندان کرده باز

۲

غنچه بهر صد درم گل را به زندان کرده بود

زر بداد آن گه صبا و قفل زندان کرده باز

۳

در عرق شد غنچه از گرما و تنگ آمد ز خویش

باد خوش می آید، از گرما گریبان کرده باز

۴

چرخ گردان بهر ما را ساخت از گل کوزه ها

ابر آن گه کوزه ها بر آب حیوان کرده باز

۵

بالش سلطان گل در بارجای شاخ بین

کو ز بهر بار دادن چتر سلطان کرده باز

۶

چند سوزی زلف سنبل، بینی، ای نرگس، ترا

آرزوی دیدن خواب پریشان کرده باز

۷

یارب، این ابر است در صحن چمن گوهر افشان؟

یا شهنشاه جهان دست زر افشان کرده باز

۸

تا ز خسرو دست گیری یافت در مدحش قلم

از سخن گفتن زبان بر در عمان کرده باز

تصاویر و صوت

نظرات