امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۱۳۴

۱

یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ ساز

یا تماشا گاه جانم آن رخ گلرنگ ساز

۲

زان همه دلها که از خوبان ربودی گرد خویش

تا نبیند چشم اغیارت حصار سنگ ساز

۳

دعوی خون بر لبت بسیار شد، بهر خدا

خنده شیرین کن و پس غنچه را دل تنگ ساز

۴

ما نه ایم آنها که از چنگ تو جان خواهیم برد

خواه با ما صلح جوی و خواه با ما جنگ ساز

۵

یار اگر دشنام گفت، ای دل، به خون بنویس، پس

بر مثال بخت خود توقیع نام وننگ ساز

۶

ما و رسوایی و بدنامی و بی ننگی عشق

ای سلامت جوی رو، با عقل و با فرهنگ ساز

۷

چون سرود عشق شد ورد من، ای مطرب، دمی

رشته تسبیح من بستان و تار چنگ ساز

۸

خسروا، از عشق بازان چند جانی وام کن

وانگهی با عادت آن چشم شوخ و شنگ ساز

تصاویر و صوت

نظرات