امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۱۳۹

۱

خرابی من از آن چشم پر خماری پرس

هلاک جانم از آن لاله بهاری پرس

۲

ز زخم غمزه چه پرسی که در جگر چند است؟

ز صد فزونست، ولی زخمهای کاری پرس

۳

غلام چشم توام، گر چه ناوک تو خوش است

ولیک لذت آن از دل شکاری پرس

۴

دلم که زود فراموش می کند خود را

مپرس هیچ ز هجران و بیقراری پرس

۵

مراست دردسری از خمار مستی عشق

علاج دردم از آن نرگس خماری پرس

۶

کجاست دولت آنم که بر درت باشم؟

نشان من به سر کوی خاکساری پرس

۷

رو، ای صبا و ز بهر مسافران فراق

از آن دو لب سخنی چند یادگاری پرس

۸

سرود ذوق فراوان شنیده ای، اکنون

بیا، ز خسرو ذوق فغان و زاری پرس

تصاویر و صوت

نظرات