امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۱۴۶

۱

اگر چه پرسش من نیست رایش

رها کن تا بمیرم زیر پایش

۲

زمین را بهره زان پا و سرم دور

به غیرت هر دم از خاک سرایش

۳

سر ما در کمند و شه به جولان

چه غم می دارد از مشتی گدایش!

۴

چو از ما رفت، یاران، جان بی شرم

بدار ار می توانی داشت جایش

۵

ترا خون ریز عاشق نیست حاجت

که هجران نیک می داند سزایش

۶

شراب شوق کز جنت دلم خورد

گوارا باد آن نقل بلایش

۷

تو کش یارا که خواهد مرد بی تو

که خسرو کرد خود را آزمایش

تصاویر و صوت

نظرات