امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۱۶۴

۱

نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش؟

سخن قند، مگو با لب شکر شکنش

۲

گر زند با دهنش پسته ز بی مغزی لاف

هر که بیند شکند با لب و دندان دهنش

۳

ای صبا، گوی ز من غنچه تر دامن را

چیست آن غنچه که پنهان شده در پیرهنش؟

۴

دوش جستم ز دهانش خبر آب حیات

گفت، باید طلبید از لب شیرین منش

۵

گر شود در غم تو چهره عاشق کاهی

باز گلگون کند از خون دل خویشتنش

۶

زلف کج طبع تو هندوی بلاانگیز است

چشم سرمست تو ترکی ست که یغماست فنش

۷

روز و شب وصف رخ خوب تو گوید خسرو

تا چه طوطی ست که از آینه باشد سخنش

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
رضا گودرزی
۱۳۹۵/۰۵/۰۱ - ۲۳:۵۷:۱۰
مصرع نخست در بیت دوم بایستی به این ترتیب اصلاح شود: گر زند با دهنش پسته ز بی‌مغزی لاف.(اگر پسته از بی خردی با دهان معشوق لاف برابری بزند...)