
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۱۷
۱
اگر به گوشه نشینان نماید آن رخ خوب
به غمزه دل بر باید ز سالک مجذوب
۲
بلای مردم اهل نظر بود چشمت
به ناز اگر به در آیی ز مکتب، ای محبوب
۳
دهان یار نیاید رقیب را در چشم
که خرده بین نبود هیچ دیده معیوب
۴
فراق روی چو تو یوسفی کسی داند
که روشنش شود آب دو دیده یعقوب
۵
چو نامه تو گشایم شود پر آبم چشم
به هیچ رو نتوانم که خوانم آن مکتوب
۶
مرنج اگر نبود در خورت کباب دلم
تو میهمان عزیزی و هست این مرغوب
۷
کشد برای تو خسرو جفای مدعیان
که بهر دوست ز کرمان جفا کشد ایوب
نظرات