امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۱۷۰

۱

شاد باش، ای شب فرخنده دوش

که فلان بود مرا در آغوش

۲

نه همی سیر شد از رویش چشم

نه همی پر شدی از قولش گوش

۳

ماجرای دل خون گشته من

دیده می ریخت برون، من خاموش

۴

مست بودم خبر از خویش نداشت

باده را گر چه نمی کردم نوش

۵

او همی گفت سخن، من حیران

او همی خورد می و من بیهوش

۶

ای که آن روی ندیدی زنهار

گر مقابل شویش دیده مپوش

۷

هست بازار تو در دلها گرم

حسن چندانکه توانی بفروش

۸

ناله خسرو بشنو که خوش است

بر در شاه فغان چاووش

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
جهن یزداد
۱۴۰۲/۰۳/۲۳ - ۱۸:۰۵:۳۹
چه سروده خوبی