امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۱۸۸

۱

شد آن که پای مرا بوسه می زند او باش

بیار باده که گشتم قلندر و قلاش

۲

چو تو به رفت سر صوفیی چو من، ای مست

به جرعه تر کن و هم از سفال خم بتراش

۳

مرا ز مقنع زاهد کنید خرقه زهد

کزین لباس فرو پوشم آن عبادت فاش

۴

منم ز عشق تو خشخاش ذره ذره ولی

به مته چند توان سر برید از خشخاش؟

۵

شدیم ما همه بی پوست، بس که چهره ما

بر آستانه سیمین بران گرفت خراش

۶

به بزم آنکه دعایی کنند اهل صفا

زهی سعادت، اگر طعنه ام زنند اوباش

۷

اگر ز خامه کج افتاد نقش ما، چه کنیم؟

چگونه عیب توانیم کرد بر نقاش!

۸

نبود بر در مسجد چو خسروا، بارم

گرو به خانه خمار کردم این تن لاش

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۴۰۰

نظرات