
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۱۸۹
۱
ترک من، سر مکش ز پرده خویش
درکش آخر عنان زرده خویش
۲
در می انداز ناتوانی را
با فراق هزار مرده خویش
۳
نظری کردم و چنان گشتم
که پشیمان شدم ز کرده خویش
۴
مطرب از ناله ام چنان شد مست
که فراموش کرد پرده خویش
۵
ساقیا، خون من بخور به تمام
می بده، لیک نیم خورده خویش
۶
به غلامی نیرزدت خسرو
تو فزون کن بهای پرده خویش
تصاویر و صوت

نظرات