امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۱۹۱

۱

رفت دل، نیست روشنم حالش

برو، ای جان، تو هم به دنبالش

۲

من بدینسان که حال خود بینم

نبرم جان ز چشم اقبالش

۳

چه خبر شهسوار رعنا را؟

که صف مور گشت پامالش

۴

هر گه از شمع سوخت پروانه

کاتش دل فتاد در بالش

۵

دل شناسد که چیست حالت عشق

نیست عقل حکیم دلالش

۶

هر که بر حال عاشقان خندد

گریه واجب بود بر حالش

۷

من مسکین نه مرد درد توام

کوه البرز و پشه حمالش

۸

در چه آن دم فتاد دل کامد

سوره یوسف از رخت فالش

۹

چه درازست بین غم خسرو

که رود بی تو هر شبی سالش

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۳۹۶

نظرات