
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۲۰۴
۱
دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ببخش
سینه را زان غمزه خون خواره دلدوزی ببخش
۲
یک طرف بنما ز روی و یک گره بگشا ز زلف
مرده ام، از زندگانی یک شبانروزی ببخش
۳
از پس سالی نمودی رو، مکش تا بنگرم
ور حقیقت خواهیم کشتن، یک امروزی ببخش
۴
خامی آن کس که دید آن روی چون آتش نسوخت
یارب، افسرده دلان را در جگر سوزی ببخش
۵
گر بد آموزی کند چشمت که بستان جان خلق
جان خسرو را علی الرغم بدآموزی ببخش
نظرات