
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۲۲۵
۱
مسلمانان برفت از دست من دل
چو دیدم آنچنان شکل و شمایل
۲
جهانی را بدین شکل و شمایل
همی بینم چو خود امروز مایل
۳
زهی صانع خدا کز لطف بنگاشت
از این سان صورتی از آب و از گل
۴
نباشد چون جمالت مجلس افروز
اگر خورشسید بنشیند به محفل
۵
دلم منزل به زلفت کرد، گویی
نخواهد رفت ازین فرخنده منزل
۶
تنم کز خاک گردد نقش مهرت
ز نعش جان نخواهد گشت زایل
۷
ملامت می کنند اصحاب ما را
ز درد ما مگر هستند غافل
۸
ندارم طاقت درد فراقت
فراق دوستان کاری ست مشکل
۹
درین ره، خسروا، دیوانه می باش
نمی باید شنیدن پند عاقل
نظرات