امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۲۳۳

۱

مده پندم که من در سینه سودایی دگر دارم

زبان با خلق در گفت است و دل جایی دگر دارم

۲

خرامان هر طرف سروی و جان من نیاساید

که من این خار خار از سرو بالایی دگر دارم

۳

مرا این تشنگی از بهر آبی دیگرست، ارنه

نمی‌بینی که در هر دیده دریایی دگر دارم

۴

طبیبا، خویش را زحمت مده چون به نخواهم شد

که من اندر سر شوریده سودایی دگر دارم

۵

ترا گر رای خونریز من مسکینست، بسم الله

چه می پرسی ز من، جانا، نه من رای دگر دارم

۶

به بازار تو دل را من برید یک نظر کردم

کرم کن یک نظر دیگر که کالایی دگر دارم

۷

همه مستی من در کار چشم و زلف و رویت شد

لبم خاموش و در هر یک تقاضایی دگر دارم

۸

مران سوی کسانم چون تنم شد خاک در کویت

نماند آن سر که جز پای تو دریایی دگر دارم

۹

نمی اندیشی از دمهای سرد من، نمی دانی

که در هر کو چو خسرو بادپیمایی دگر دارم

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۶

نظرات