امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۲۳۵

۱

من این آه جگر سوز از دل پیمان شکن دارم

چرا از دیگری نالم که درد از خویشتن دارم

۲

چه جای محنت ایوب و اندوه دل یعقوب

بلا اینست و بیماری و تنهایی که من دارم

۳

گهی از دیده در رنجم، گه از دل در جگرخواری

چه دانستم که من چندین بلا از خویشتن دارم

۴

چو سروش در قبای سبزگون دیدم یقینم شد

که چون گل چاک خواهم زد، اگر صد پیرهن دارم

۵

مرا فردا به دشواری برون آرند پا از گل

کزان مژگان عاشق کش بسی خون در کفن دارم

۶

مگر هر پاره ای زین دل به دلداری دهم، ورنه

چه خواهم کرد با خوبان بدین یک دل که من دارم

۷

چو من روی ترا بینم، چرا از گل سخن گویم؟

چو من قد ترا جویم، چه پروای چمن دارم

۸

ز دنیا می رود خسرو، به زیر لب همی گویم

دلم بگرفته در غربت تمنای وطن دارم

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۴۰۶

نظرات