
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۲۴۹
۱
تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با تو در غلتم
ز دست لعل تو تا چند در خون جگر غلتم
۲
بغلتم هر زمان در زیر پایت باز برخیزم
چو رویت بنگرم بار دگر از پای در غلتم
۳
چنان گشته ست حال عیش من از تلخی هجران
مگس بر من نیارد شست، اگر اندر شکر غلتم
۴
سرشکم گفت در وقتی که می غلتید بر رویم
چو مروارید غلتانم که بر بالای زر غلتم
۵
به کار عیش در خون دو چشم خویش می غلتم
چه بهتر زان بود خسرو که در کار دگر غلتم
تصاویر و صوت

نظرات