امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۲۵۱

۱

چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چمن میرم

به یاد قد تو در سایه سرو سمن میرم

۲

زیم از تو، بمیرم هم ز تو فارغ ز جان و تن

نیم چون دیگران کز جان زیم یا خود ز تن میرم

۳

خوش آن وقتی که تو از ناز سویم بنگری و من

به زاری کشته، انگشت اوفگنده در دهن میرم

۴

شدم رسوا درون شهر، در صحرا روم، اکنون

که رسواتر شوم، گر در میان مرد و زن میرم

۵

بخور جمله تنم، ای زاغ، جز دیده که دید او را

که بیرون اوفتم، در عرصه زاغ و زغن میرم

۶

مرا پیراهن صد چاک پر خونست از آن یوسف

همین آرایش گورم کنید آن دم که من میرم

۷

سخن بر بستی از خسرو مگر چشمت فرود آمد

کرم کن یک سخن، جانا، که تا زان یک سخن میرم

تصاویر و صوت

نظرات