امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۲۸۹

۱

دل بی عشق را من دل نگویم

تن بی سوز را جز گل نگویم

۲

شکایت ناورم از عشق بر عقل

جفای شحنه با عاقل نگویم

۳

الا، ای آب حیوان، پیش زلفت

ره ظلمات را مشکل نگویم

۴

بگیرم زلف تو فردا، ولیکن

چه زاید آن شب حامل، نگویم

۵

به اقطاع تو دل را خاص کردم

که جان را هم در آن داخل نگویم

۶

ز جانت نیک گویم تا توانم

وگر بد گویمت از دل نگویم

۷

بسوزم در غمت، وین راز با کس

فراقم گر کند بسمل، نگویم

۸

به خسرو گویم این غم کو اسیر است

وگر خود بینمش عاقل، نگویم

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۴۲۳

نظرات