
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۲۹۸
۱
ما دلشدگان بیقراریم
ما سوختگان خام کاریم
۲
آتش زدگان سوز عشقیم
رسوا شدگان کوی یاریم
۳
بودیم خراب ساقیی دوش
امروز هم اندر آن خماریم
۴
این کاسه سر سبوی می راست
زیرا سر مصلحت نداریم
۵
از خار ره بتان چه باک است؟
گر تیغ زنند، سرنخاریم
۶
ای ترک، چه جای زحمت اینجا
تو تیر بزن، که ما شکاریم
۷
جانی ست فدای یک نظاره
نه در هوس لب و کناریم
۸
جنت طلبا، تو دانی و حور
با شاهد خود نمی گذاریم
۹
ما خاک رهیم همچو خسرو
وز کوی بتان به یادگاریم
نظرات