
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۳۰
۱
جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت
جز طره تو دام بلا را چه توان گفت
۲
آن روی که داده ست خدایت صفت آن
هم خود تو بگو، بهر خدا را، چه توان گفت
۳
چون ماه نو انگشت نمایست دهانت
آن خاتم انگشت نما را چه توان گفت
۴
شد بسته زلفین تو خون در دل نافه
دلبستگی مشک خطا را چه توان گفت
۵
هر لحظه صبا بر سر گل بروزد از ناز
از کرده تو باد صبا را چه توان گفت
۶
شب اشک و دم سرد مرا دید خیالت
پس گفت که این باد هوا را چه توان گفت
۷
گر چشم مرا ابر گهربار توان خواند
خاک کف شمس الامرا را چه توان گفت
تصاویر و صوت


نظرات