
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۳۱
۱
بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیست
کز دیده و دل در پی ایشان نگران زیست
۲
گر یافت کسی از لب بی خط اثر ذوق
تا زیست در اندیشه ساده شکران زیست
۳
همچون کمر زر همه با کوفتگی ساخت
آن یار که بر پشته زرین کمران زیست
۴
چون یار از آن دگران شد، بکش ای هجر
زیرا نتوانیم به جان دگران زیست
۵
چون غم کشدم زان لب و زان روی کنم یاد
تا چند توان بر صفت حیله گران زیست
۶
اندر روش زنده دلان، زنده کسی نیست
جز کشته خوبان که در آن مرده آن زیست
۷
ترسم که بمیرد به ته کفش ملامت
خسرو که به دنباله شیرین پسران زیست
تصاویر و صوت

نظرات