
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۳۱۶
۱
خواهم دل خون گشته را از دست تو در خون کشم
یعنی به دیده آرمش وز دیده در جیحون کشم
۲
چشمم که زیر هر مژه دارد دو صد دریای خون
زان رو به نوک هر مژه صد گوهر مکنون کشم
۳
چشم خوشت مستانه زد تیری به دل دی از نظر
بادا به جانم تا ابد، از دل اگر بیرون کشم
۴
گفتی که چشم از لعل من بردار و بر رویم فگن
چشمم به خون پرورده است، در دامنش از خون کشم
۵
خواهد که روی زرد را، خسرو، بسازد یار سرخ
گریان به یاد آن لبان جام می گلگون کشم
تصاویر و صوت

نظرات