امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۳۲۱

۱

بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جفا کشم

دوستیم حرام باد ار ز تو پای واکشم

۲

غنچه دل به نازکی بشکندم بسان گل

صبحدمی که ناگهان بوی خوش از صبا کشم

۳

طعنه زنی تو از جفا، من نه به ترک از صفا

تحفه پادشاه را پیش در گدا کشم

۴

شرم ز دیده نایدم کو به تو دید، وانگهی

خاک درت گذاشتم، منت توتیا کشم

۵

کشت فراق و کافرم، وه که بیا و زنده کن

پیش چنان لب و دهان منت جان چرا کشم

۶

سر به در تو کرده خون می کنیم، ز در درون

ناشده سر چو خاک راه، از تو چگونه پا کشم؟

۷

وای که خونم آب شد، چند ز دیده خون خورم

آه که سوخت جان من، چند ز دل بلا کشم

۸

هر شبم از خیال تو دل ندهد زبان زدن

من به چنین عقوبتی تا به سحر کجا کشم؟

۹

بخت ستیزه کار من این همه تاخت بر سرم

خسرو مستمند را چند به ماجرا کشم

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۴۳۷

نظرات