
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۳۲۶
۱
ما گرفتار غم و از خویشتن واماندهایم
رحمتی، ای دوستان، کز دوست تنها ماندهایم
۲
سختجانیم و بلاکش ز آرزوی روی دوست
زنده کم مانَد کسی در عاشقی، ما ماندهایم
۳
هجر خواهد کشت اکنون که به چندین عاشقی
تاکنون ناکشته زان بیرحم رعنا ماندهایم
۴
صبر تا با کار گردش از بلای ما گریخت
ما و بیصبری و محنت جمله یکجا ماندهایم
۵
گر بگویم، ای مسلمانان، نشاید منع، از آنک
دردمندیم و ز روی یار زیبا ماندهایم
۶
دوستان از ما جدا گشتند، چون خون نگریَم؟
هیچ میدانید آخر کز کیان واماندهایم؟
۷
گر بیایی جان خسرو، زیستم، ورنه ز شوق
مردن آمد یا خود اینک بر سر پا ماندهایم
نظرات
علی کلانترزاده