امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۳۳۰

۱

هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری کنم

تا به وقت صبح از مژگان گهرباری کنم

۲

گاه از تف دهان دامن بسوزم زهد را

گه ز دود سینه سقف آسمان تاری کنم

۳

تیر مژگانش به جانم تا رسید از نوک آه

زخمها هر صبح در نه طاق زنگاری کنم

۴

گر تمنای جفای او به خونریزم بود

شحنه غم را به خون خویش هم یاری کنم

۵

ضربت غم می خورم سلطانی آسا تا به کی

قبله جان روی آن رخسار گلناری کنم

تصاویر و صوت

نظرات