
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۳۳۳
۱
منزل عشقت که من پوشیده در جان میکنم
رخ گواهی میدهد، هرچند پنهان میکنم
۲
جان که بند رفتن است و ماندنش از بهر آنست
کز کمانت هر زمان من وعده پیکان میکنم
۳
توشه جانم گران گشت از برای آن جهان
بس که غمهایت ذخیره از پی آن میکنم
۴
گفتیم: «خاک درم بهر چه میداری به چشم؟»
گریه چشمم را جراحت کرد، درمان میکنم!
۵
دیده ببرید این زمان از دیدن غمهای تو
هرکجا شینم، دل خلقی پریشان میکنم
۶
غمزه میزد، گفتمش «چون عاشقان جان میکنند
چیست آن، گفتا: «برایشان مردن آسان میکنم
۷
ای که دلها میستد از خلق، گفتم: «این چراست؟»
گفت: «در بازار غم نرخ دل ارزان میکنم»
۸
جان و دل دادم خیالش را، کجا ماند به جا
خسروا، چون دزد بر کالا نگهبان میکنم؟
تصاویر و صوت

نظرات