
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۳۴۰
۱
یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی داشتم
وز می وصلش به نو هر روز جامی داشتم
۲
مست آن ذوقم که در دور خمار چشم او
زان لب یاقوت گون عیش مدامی داشتم
۳
آخر، ای جان، یاد کن یک شب ز دور افتادگان
روزی آخر با تو من حق سلامی داشتم
۴
روزها می خواهم آن شب کز عبیر زلف او
چون نسیم صبحدم مشکین مشامی داشتم
۵
این سرافرازی کجا یابم من کوتاه دست؟
کز هواداری سرو خوش خرامی داشتم
۶
یاد خسرو گر فراموشت ز نام و ننگ شد
این قدر باری بگو «وقتی غلامی داشتم »
تصاویر و صوت

نظرات