
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۳۵۴
۱
پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم
ور کنم نیز یقین دان که به عمدا نکنم
۲
به تماشای رخ چون گل تو می آیم
ور بگویی، به چمن پیش تماشا نکنم
۳
آنچه بر من لب تو می کند، ای جان، من نیز
می تتوانم که کنم بر لبت، اما نکنم
۴
تا بگویم که فلان در دل من دارد جای
خویشتن را به دل هیچ کسی جا نکنم
۵
تو همه خون کنی از غمزه و من آه کنم
پس بگویی «مکن » ای شوخ، مکن تا نکنم
۶
دوش گفتی که وفایی بکنم، ترسم، ازآنک
ناگهان در دلت آید که «کنم یا نکنم »
۷
بوسه ای چند بگفتی که ترا خواهم داد
گر به خسرو ندهی، بیش تقاضا نکنم
تصاویر و صوت

نظرات