
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۳۷۳
۱
ای به چشم تو خمار و خواب هم
در لب تو انگبین جلاب هم
۲
زلف مشکینت که دل دزدد در او
هست مشکل تاب چون بیتاب هم
۳
در خیال روی و مویت هر شبی
طالب شب می کنم مهتاب هم
۴
دل گرفتار است چون خونخوار تست
زانکه خون گیرا بود جلاب هم
۵
بس که خوار است آب چشمم پیش تو
غرق آبم بر درت بی آب هم
۶
چند چون بی رحمتان خواهیم کشت
مهری آخر می کند قصاب هم
۷
دین خسرو بین کز ابرو و رخت
شد دلش بتخانه و قصاب هم
تصاویر و صوت

نظرات