امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۳۸۲

۱

توبه دیرینه را می بشکنم

ساقیا، در ده شراب روشنم

۲

ساقیم، گر چون تو بت رویی بود

توبه چبود، مهر ایمان بشکنم

۳

وقتی آید عاشق از مستی خویش

آنکه زان می مست میرد، آن منم

۴

دامنم از گریه خون آلود چیست؟

من که با یوسف، به یک پیراهنم

۵

پرسیم «کاندر چه حالی، بازگوی؟»

اینک از اقبال تو جان می کنم

۶

هر نفس آهی کشم، وز روز بد

روزگار خویش را آتش زنم

۷

زندگی و مردن من چون ز تست

تهمت جان چیست، باری بر تنم؟

۸

بار عشقت بس پذیرم منتی

بار سر گر کم کنی از گردنم

۹

گفت خسرو سوزشی دارد، از آنک

بلبل دامم، نه مرغ گلشنم

تصاویر و صوت

نظرات