امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۱۳۸۸

۱

من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خواهم

کامم همین کزان در خاکی به کام خواهم

۲

دارم هوس که میرم، در پیش تو کیم من؟

نه خضر و نه مسیحا، نه این مقام خواهم

۳

از زنده داری شب چون نیم کشته گشتم

از کشتگانت مانا خوابی تمام خواهم

۴

من خون دیده نوشتم، این است عشرت من

آیا چه جای بادا بی تو که جام خواهم؟

۵

یابم اگر گدایی شامی به گرد کویت

نقصان بود به همت، گر ملک شام خواهم

۶

دیدن ز بس که بینم حسن تو دیگران را

نه گل درست بینم، نه مه تمام خواهم

۷

خود را سلام گویم از تو، بدین شوم خویش

تو زر پخته بخشی، من سیم خام خواهم

۸

بر درد عشقبازی، خسرو دوا نخواهد

دردش نصیب من شد، من بر دوام خواهم

تصاویر و صوت

نظرات